یه چیزی می خوام بگم درد دل بسیجی!!!!
دوشنبه 84 مهر 4
ساعت 2:35 عصر
نوشته شده توسط :
در آغاز هفته دفاع مقدس، یاد و خاطره شهیدان هشت سال دفاع مقدس را گرامی میداریم
دلباخته
مقصود از این نام همان دل آورانی هستند که جبهه های حق را پرکردند وجه اشتراک آنها در دلباختگی حق است آن چه که باعث شد تا ما بار دیگردوباره آن روزهارا یادآوری کنیم این است که بعضی از این برادران شهید شده اند وذکر شهید زنده نگاه داشتن راه آنها است
سید جان سلام
بهشت چه خبر؟ حال سلمان و ابوذر خوب است؟ مقداد چه می کند هنوز هم یاران علی هستند؟ سید جان!اگر آمدی به دنیا مبادا دیگرآن حرف های قدیمی رابزنی!! میدان انقلاب به میدان ضد انقلابی ها تبدیل شده چفیه لباس شهرت شده بسیجی مایه خنده شده تابوت های شهدا دوش عده ای را خسته کرده اطاعت از امر ولی فقیه از یاد رفته حمایت از انقلاب و اسلام به شکایت از انقلاب و اسلام تبدیل شده
سید جان اگر آمدی به این دنیا مباد دیگر آن حرف های قدیمی را بزنی! کافی است سری به شمال تهران بزنی تا بفهمی آرمان های شهدا چه شده تابفهمی بعد از شهدا چه کرده ایم تا بفهمی بسیج و بسیجی چی شده تا بفهمی عشق ایمان شهادت شور شجاعت و......سلسله کلماتی که در دست هم می دادند و وجود یک بسیجی را آبیاری می کردند حالا دست در دست هم میدهند و به قول بعضی ها یک فرد متحجر و متعصب و افراطی می سازند
سیدجان اگرآمدی به این دنیا دیگر طنین دلنشین الله اکبر را نمی شنوی صدای قران گوش عده ای را آزرده مناجات علی عده ای راخسته کرده و مرام شهدا از این دیار رخت بر بسته دیگر آن رفقا نیستند دیگر آن یاران عاشورایی نیستندتا؟؟؟؟؟
سید جان مردان خاکی از این دیار رفته اند اما کوله پشتی آنها بر زمین مانده و خاکی است و لی آیا کسی سنگینی آن را بر دوش خود حس می کند؟اصلا کسی کوله پشتی را نمی بیند چه رسد به؟؟؟؟؟؟؟
سید جان خودت دوری یارانت را تحمل نکردی
خودت رفتی و این امانت سنگین را بر دوش ما گذاشتی مگر تو نبودی که از شهید مرادی خواستی تو را هم ببرد پس چرا.....؟؟
فقط ما این سخن را می گوییم تا جوابی باشد به همه سخن های نابجا وبی اساس دشمنان اسلام و مسلمین
خدایا تا ظهور دولت یار نگهدا رو مدد کن رهبرم را
از شهر تا شلمچه
آه این جا غربت و غم مانده است
شهر بوی سکه و نان می دهد
بوی دالان های زندان می دهد
کوچه کوچه شهر را گردیده ایم
یک سلام بی طمع نشنیده ایم
شهر مارا کیمیای می کند
روح را دل را ریایی می کند
شهر یعنی مقتل مردان مرد
شهریعنی زخم خوردن بی نبرد
شهر یعنی کوفه رنگ وریا
مسلمتها اسیر کوچه ها
کاش در ایام اتش خوانیم
تیر می بوسید از پیشانیم
ای در حضور حادثه هاایستادها
اینک میان بستر غفلت فتاد ها
مردم سوال میکنم آیا خدا چه شد
شور نوای قدس وغم کربلا
آیاوصیت شهدا را شنیده اید
آواز عاشقان خدا راشنیده اید
گل پاره ها سوخته بر دوشتان نبود
تنهای زخم خورده بر آغوش تان نبود
حق با من است این که علی هم فقیر بود
دنیا بر او از پی بز هم حقیر تر بود
قوم نماز قبله نمارا زیاد برد
هر که به نان رسید خدا را زیاد برد
حق باشماست اری حق با من است
حق با من و تو نیست حقیقت فقط خداست
مردم سوال میکنم آیا خدا چه شد
شور نوای قدس وغم کربلا
ای برادر ها امام از دست رفت
زوالفقار بی نیام از دست رفت
ای یل مولا تبار روزگار
ای تجلای جلال زوالفقار
بی تو ما ماندیم راهی ناتمام
پرچمی خونین وتیغی بی نیام
بی تو ما ماندیم و میدان نبرد
جنگ کاخ کوخ بی دردی ودرد
جنگ حق باطل و فقر و غنا
جنگ بی پایان مردان خدا
هر که از جا بر نخیزد مرد نیست
هر که از میدان گریزد مرد نیست
رفت او اما صدایش باقی است
تشنه گان را روح پاکش ساقی است
نعره او در صدای دیگر است
پرچمش با پیشوای دیگر است
گر جهان را موج گیرد باک نیست
نوحیان را ناخدای دیگر است
ای ولایت پیشگان بیعت کنید
حکم حق با مقدایی دیگر است
انکه را رهبر برادر خوانده بود
انکه روح خدایی دیگر است
وارث آن روح ربانیست این
شیر حق پیر خراسانیست این
هر که از جا بر نخیزد مرد نیست
هر که از میدان گریزد مرد نیست
اگر چه خاطره هایمان غبار می گیرد
حماسه ها همه رنگ شعار می گیرد
اگر خانه پرستان به کوچه می ریزند
دوباره سایه نشینان به فتنه می خیزند
اگر چه متاع ریا بازفراوان است
زمانه ایست که سجاده سفره نان است
اگر چه حرمت ما را شکسته اند اینان
زبعد حادثه شمشیر بستده اند اینان
همان به وقت جمل زالفقار برخیزد
علم بر رقص دراید سوار برخیزد
مگو به یس که فردایمان چه خواهد شد
مگو که قسمت دنیایمان چه خواهد شد
بیا به خون خطر عافیت نمی خواهیم
کجاست تیع شهادت بیعت نمی خواهم
شود هر آن چه که خواهد شودم خدا باماست شود
هر ان چه شود قدس و کربلابا ماست
غم برای نوع عنوان می خورید
رنج آب و غصه نان می خورید
الا ای تیر هوشیاردرد آشنا
بریزازمی صبر بر جام ما
من از شرمساران روی توام
زدردی کشان سبوی توام
غرورم نمی دید این روزها
چنان ناله ای جگر سوز را
غرورم برای خدا بود عشق
پل محکمی بین ما بود عشق
الااین دین فروشان دنیا پرست
سکوت شما پشت ما را شکست
چرا ره نبستید بر دشنه ها
ندادید آبی به لب تشنه ها
نرفتید گامی به فرمان عشق
نبردید راهی به میدان عشق
گر داغ دین بر زمین می زنیدچرا
دشنه بر پشت دین می زنید
خموشید و آتش به جان می زنید
زبونیدوزخم زبان می زنید
کنون صبر باید بر این داغ ها
که پر گل شود کوچه ها با غها
بیا که به پنجره آسمان پرواز کنیم
در بهشت شهادت دوباره باز کنیم
انتقال حکومت
امیدواریم که این انقلاب و این نهضت باقی بماند تا ما وشما این پرچم را به صاحب واقعی اش تحویل دهیم..انشالله